اس ام اس عاشقانه و احساسی بهمن 93
نه انگار ستاره ها هم فهمیده اند
ماه هم که پشت ابر پنهان است
شب هم جیرجیرک هایش را به سکوت فراخوانده
همه دانسته اند…
تو نباشی …
دیگر نمیخواهم هر آنچه از هستی هست…
.
.
آنقدر خیالاتی شده ام که حتی برای بــوسـیــدنـت
نیازی به لــبــهــای تـــــــو نیست….
.
.
لایق پرستش است
کسی مثل تو
که در این بی مهری ها
بی چشم داشت محبت میکند . . .
.
.
برایم فرقی نمی کند که این شهر لعنتی چقدر ساختمان و خانه و خیابان دارد
وقتی تو در این شهر نباشی ، من برج زهرمارم !
.
.
نترس عشقم ، این پرنده با مشتی دانه ، اهلی هیچ دلی نمی شود
وقتی پرواز را فقط در آسمان تو آموخته . . .
.
.
بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب
نه انگار ستاره ها هم فهمیده اند
ماه هم که پشت ابر پنهان است
شب هم جیرجیرک هایش را به سکوت فراخوانده
همه دانسته اند…
تو نباشی …
دیگر نمیخواهم هر آنچه از هستی هست…
.
.
آنقدر خیالاتی شده ام که حتی برای بــوسـیــدنـت
نیازی به لــبــهــای تـــــــو نیست….
.
.
لایق پرستش است
کسی مثل تو
که در این بی مهری ها
بی چشم داشت محبت میکند . . .
.
.
برایم فرقی نمی کند که این شهر لعنتی چقدر ساختمان و خانه و خیابان دارد
وقتی تو در این شهر نباشی ، من برج زهرمارم !
.
.
نترس عشقم ، این پرنده با مشتی دانه ، اهلی هیچ دلی نمی شود
وقتی پرواز را فقط در آسمان تو آموخته . . .
.
.
لعنت به تو ای “دل”
که همیشه جایی جا می مانی
که تو را نمی خواهند !
.
.
هر بار که گفتم دوستت دارم ، سکوت کردی !
حرف های من سنگین بود یا گوش های تو ؟
.
.
و تو فکر میکنی خاموش شده اند ، دلتنگی هایی که هر روز ساکتشان میکنم
دلواپسم ، کجای قصه مان سکوت کرده ای که تو را نمیشنوم
.
.
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امروز
اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی ؟
.
.
خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی
ولی تمامش کن !
دیگر بریده ام . . .
.
.
همه نیمه گمشده دارند
ولی تو
تمام پیدا شده ی منی . . .
.
.
نه سرما اثر کردنیست و نه باران خیس کردنی
اگر «تو» بامن قدم بزنی . . .
.
.
میگویند یک روزی هست
که چرتکه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند
و آن روز تو باید تاوان آنچه با من کردی را بدهی !
فقط نمیدانم
تاوان دادن آن موقع تو ، به چه درد من می خورد !؟
.
.
درد من اینه که
میگه دوست دارم
اما دلش برام تنگ نمی شه..
.
.
دلــــم تـنــــــگ اســت . . . !
امـا هنــــوز، تـــــــو در آن
جـا مـیــشـــوی . . .
چـقــــــــدر ابـعـاد بـودنـت عـجـیــــب اسـت . . . !!
.
.
با تو الفبای عشق را آموختم
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم
با تو به کلبه ی عشقمان بالیدم
و تو همه ی گمشده ام شدی
حال که اینچنین شیفته ات شده ام بمان تا آرامش را با تو بیابم
.
.
همه ی حواسم را جمع میکنم
تا خیالت را کم کنم
اما تمامِ یادت در من ضرب می شود
و من تقسیم می شوم در تو
.
.
تو که گفتی:
نقاش نیستی
پس چرا به تو فکر می کنم،
دنیایم
رنگـــــــــی می شود
.
.
من فقط ساز “تو” ام
تنها ” تو” نوازشم کن
تنها “تو” مرا بنواز !
.
.
ماه را مـــی بوسم
دهانم بوی ” تو” را می گیرد !
.
.
چشمهایت حرف می زنند و لب هایت پلک
کدام را ببینم؟! کدام را ببوسم؟!
.
.
هرصبح با صدای عطر “تو” بیدار می شوم
کوکِ ساعت بهانه است !
.
.
ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺨﻦ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻴﺪﺍﺭﻡ ﻛﺮﺩ
ﺑﻴﺨﻮﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﻄﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭﻡ ﻛﺮﺩ
.
.
تو قدر مطلق منی!
در آغوش تو احوال من همیشه مثبت است …
.
.
سوت میکشد در هوا ، کابل تلفنی که میتوانست
زیباترین عبارات جهان را
از عاشقی به عاشقی برساند . . . !
.
.
سـَـرم را تـڪـیــﮧ مــے دَهـَم بـﮧ سـیـنــﮧ ے مَـردانــﮧ ات
هَـمــﮧ ے ڪـوه هـآ ڪـَم مــے آورنــد
آغـوش اَمـن تــُـو سـت ڪـﮧ بَهـآنـﮧ اے مــے شـَود
بَـراے هِـزار بـآر پیـدا شُـدن در حـریمت …
.
.
تولدم را جشن می گیرم
هر صبح
که از آغوش تو
به دنیا می آیم . . .
.
.
نه روز و نه شب !
تنها شمارش نفس های تو ، عمر من است …
.
.
مـــــن هـــــر روز
عــــــــــــــاشقانه تر
مینــــــویسم
تا همـــــه تب کننـــــد
در حســــــــــرت داشتن
معشـــــوقه ای شبیه
تـــــــــــــو…
.
.
بـــاد، ورقــــه هــــای دفـــتــــر شــــعــــرم را بـــا خــــود بــــرد!
فـــــردا
تـــــمــــام شـــــهـــــر
عـــــاشـــــقـــــت مـــیــــشــــونــــد . . .
.
.
دستت را که میگیرم
در من جنگی شروع میشود برای عاشق تر شدن…
عاشق تر ماندن
فقط برای تو
.
.
در قلب کوچکم فرمانروایی میکنی عزیز
بدون هیچ نائب السلطنه ای
کسی نمیداند چه لذتی دارد نازنین
بهترین پادشاه تاریخ را در
دل داشتن…
.
.
برای زندگی
نه سقف می خواهم
نه زمین!
نقشه ی جغرافیایی دستهایت
کافیست..
.
.
من
شعرهایم را
از چشمهای توووووووووو میدزدم
دیوان قشنگیست چشمانت…
.
.
مهــــــــــــرت،
با احترام به قانون جاذبه
از چشمم
“به دلم افتاد”
^__^
.
.
“ﮐﺎﺵ ﻟﻐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺖ”
عشق
زندگی
نفس
ﺗﻌﺮﯾﻔﺶ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺣﺮﻑ ﺍﺳﺖ : ≈ تـــــــــﻮ ≈
.
.
نگاهت را گره بزن به هر لحظه من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی
.
.
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای...
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم...و اشکهای
خداحافظی را !!
.
.
تو که میدانستی با چه اشتیاقی...خودم را قسمت میکنم
پس چرا ...زودتر از تکه تکه شدنم...جوابم نکردی...برای
خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !!